فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده
فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده

تا نسیمی می وزد

گوش کن بر ناله های تلخ چشمان ترم

فرصتی تا بار دیگر بر نگارم بنگرم


زندگی چیزی شبیه بودنت بود و کنون

زندگی چیزی شبیه رفتنت رفت از برم


داشتم پرواز می کردم به سویت ماه من

جای بر خورشید دادی , سوختی بال و پرم


کاش می شد باورت تاریکی تردید ها

خیمه گشتند عاقبت بر روشنای باورم


یاد باد آن کوچه های آشنایی یاد باد

اینک از بن بست های یأس هم تنهاترم


هیچ کس مثل تو غرق دیدگان من نبود

گفتی از بهر نجاتت از نگاهت بگذرم


آخر ای بیگانه خو با من به رخوت تا نکن

من که خود فی نفسه دل پژمرده و جان پرپرم


تا "نسیم"ی می وزد نام تو هم رج می خورد

بر غزلهای غریب و آشنای دفترم


آری از آنروز ها یک عمر رفت و من هنوز

آتشی جامانده در افکار یک خاکسترم


بی دار

27 / 4 / 89

مشهد


پی نوشت در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

ما را

 ما را  

   

ما را میان هم ، چه کسی غرق کرد ؟

ما را برای هم ، چه کسی خلق کرد ؟

آن عادت ِ فکستنی ِ عبور را

از دیدگان هم ، چه کسی خرق کرد ؟  

 

 

آذر ماه هشتاد و نه . مشهد مقدس

بی دار  

باشد به خیر ان شاءالله

یک غزل ... غریبه

غریبه

  

همیشه با تو غریبم ، غریبه ام چه کنم

به جز تو دیده ی عشقی ندیده ام چه کنم  

 

مجال خفتنم امشب نمی دهد برق ِ

ستاره ای که ز چشم تو چیده ام چه کنم  

 

مگو چرا نمی روی از اخمهای امروزم

من از تبسم آن روز ها رسیده ام چه کنم  

 

از آن نفس که به قلبم طریق عشق افتاد

دل از اوامر عقلم بریده ام چه کنم  

 

تمام علت مجنون شمیم لیلا بود

منی که عطر تو را سر کشیده ام چه کنم ؟  

 

غبار پاک لبت را سپردی و گفتی

من از سپردن دل لب گزیده ام چه کنم   

 

مهر ماه هشتاد و نه 

بی دار 

باشد به خیر ان شا‌ءالله