فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده
فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده

تابلوی هیس ( برای فیلم هیس دختر ها فریاد نمی زنند )

اجازه ی اشک بده

تا مرگ روبرومه

تا این طناب , مثل
یک بغض رو گلومه

اجازه ی اشک بده
تو لحظه ی سقوطم
من بیست و چند ساله
تبعیدی سکوتم

من توی قانون شهر
جنسیت حقیرم
باید به اتهام
جنسیتم بمیرم

باید همیشه حصر
تابوی سنت ها شم
به قیمت " آبرو "
بی واژه , بی صداشم

اجازه ی اشک بده
اگه عدالتی هست
سدی که تابلوی " هیس "
رو سیل واژه هام بست

کابوس یک جنایت
حسی که تو نداری !
میتونی خاکسترو
روی آتیش بذاری ؟

دم دم صبح , بارون
گر میگیره بباره
حالا که بغض وا شد
مشکل طناب داره ...

فردا درام " شیرین "
با تلخی هاش تمومه
اجازه ی مرگ بده
تا اشک روبرومه .

بی دار اول شهریور نود و دو
سینما آزادی
ارومیه



پی نوشت


1 . دیشب رفته بودم تماشای " هیس دختر ها فریاد نمی زنند " ... گریه نکردم , این ترانه زاده شد ...


2 . کاری با ویزگی های فنی فیلم ندارم ... خوب و بد داره ... بسیار میشه گفت ...


3. نیت کارگردان بسیار سازنده است ... به جای پز روشنفکری و سیاه نمایی یا سفارشی سازی , دغدغه ی اجتماهی خودش رو میگه ... هم به خانواده ها که بی بند و باری مدرنیته تو این منجلاب فساد و فحشا انداخته شون ... هم جامعه که سنت های احمقانه ای رو که نه توی دین هستند نه توی انسانیت هر روز بال پر میده ... و هم حاکمیت که باید مساله رو ریشه ای نگاه کنه و از رونمایی واقعیت های تلخ هراسی نداشته باشه ...


4 . تصمیم گرفتم دیگه تنهایی برم سینما ...


5 . لینک این ترانه توی وبسایت رسمی فیلم


6 . پوستر فیلم توی ادامه مطلب


ادامه مطلب ...