باشد به خیر ان شاءالله

سلام

این چند روزه حرفها داشتم و تازه دستم رسیده به اینجا که می نویسم ...

1 . پدر بزرگ عزیزم روز قبل انتخابات توی مسیر مشهد ارومیه فوت کرد و من حتی نتونستم رای بدم ... این دومین عزیزی بود که توی یک ساله ی اخیر جسم بی جانش رو به آغوش میکشیدم ... همه ی گذشته ی من که با هیچ آلزایمری پاک نمی شد ...

بسیار بسیار بسیار دردناک بود ... نه از نوع کمی از نوی کیفی که تا ابد مثل خوره روح آدم رو بخوره ..

اگه خواستی فاتحه ای نثار کن

2 . خدا روشکر اینبار بازنده ی انتخابات زیر میز نزد و این اخلاق فاشیستی اصلاح طلبان به زباله دان تاریخ سپرده شد ... آقای روحانی با همه ی نقدی که بهش دارم انتخابه مردمه و محترم ... نقاط مثبتی هم داره که البته معتقدم حاکمیت ایشون و اساسا رفسنجانیسم یعنی انحطاط انقلاب و اسلام ... و دیگر هیچ ...

3 . دعا میکنم اصلاح طلبان از " قاجاری گری " خودشون در سیاست خارجی و " حزب زدگی " اصولگرایان در سیاست داخلی درس بگیرن و ان شاءالله موفق باشند

4 . من جلیلی رو نه یک کاندید که یک هویت دیدم و اگر می شد رای بدم حتما به ایشون رای میدادم , توی مشهد به دیدارش رفته بودم , احساس میکردم دوباره روزهای جبهه است , نه جنگ , که فضای " فدایی بودن " حاکم بود , ملت برای شکم نیومده بودن , یکی روبروم نشسته بود که جورابش پاره بود اما مشتش می لرزید وقتی میگفت " نه سازش نه تسلیم نبرد تا پیروزی "... درود بر مردی به خاطر رای نه عمامه از سر در آورد , نه با هزار تومنی قر داد و نه جلسات خصوصی نظام رو افشا کرد ... فقط و فقط خودش بود .

5 . این پیامکیه که یاسین شیخلو بهم زد و داغم رو تازه کرد :

اشک های امروز نه به خاطر شکست بود , که شکست برای عیاران بی معناست ؛ تنها شرمنده ی قد خمیده ی زینب شدیم که چهار ساله , بی حرمتی به برادرش در خیابان های ام القرای تشیع , فراموش شد .

6 . ای کاش فراموش نشه جنایت موسوی ها و خاتمی ها و اصلاحات در حق این مردم , که هر چه جان داشته باشم و با هر ابزار فرهنگی و هنری و اجتماعی و شخصی باشه برای تضعیف اصلاحات , این میکروب زاییده ی ترس تلاش خواهم کرد , کفن هم بپوشیم ؛ می پوشیم اما نمیگذاریم فجایع 18 تیر و سال 88 تکرار بشن و کار به اشک های آقا بکشه ... تاریخ تکرار نخواهد شد آقای بنفش ... ما سفید پوشیده ایم

7 . این دفعه دیگه واقعا باشد به خیر ان شاءالله ... یکی مثل خودت عزیز ... به هوش باش که اگه تو صحنه نباشیم یه روز صبح می بینیم دشمن پشت در اتاق خوابمونه ...

8 . همبلاگی ها ببخشن ... درگیر مراسم ختم هستم ... واقعا این چند ماهه هم چون مشهد اینترنت نداشتم نشد خوب به بچه ها سر بزنم ... جبران میکنم ایشالله