لطفا کسی برای من توضیح دهد
دغدغه هایی در باب سینما
"مافیلم هایی را که صحیح بدانیم نمایش میدهیم ", " فضای سینما مسموم است " , " من خودم یک جانباز هستم " , " برخی سینما را خانه ی پدری خود قلمداد میکنند " و ... این روزها چقدر از این نقل قول ها شنیده ایم ؟ فکر میکنید اصلی ترین قربانی این دعواها چه کسی یا چه چیزی است ؟
واضح تر بگویم ماجرای فیلم های خصوصی و گشت ارشاد حادثه نبودند , حتی افاضات تشکیلات خودگردان حوزه ی هنری و شهرداری هنردوست تهران ( که هر چه به انتخابات نزدیک میشویم نامش بیشتر توی کنسرت ها و فیلم ها و خبرگزاری هاست ) یا تحرکات چریکی خانه ی سینما و ... همه این اتفاق ها در ماههای اخیر قابل پیش بینی بودند و هستند . به دهه ی شصت سینمای ایران نگاه کنید , چیزی به نام بخش خصوصی وجود ندارد , همه میدانند متولی سینما کجاست و شرایط به هر نحوی که هست شفاف و قابل رویت است , البته آن وضعیت برخواسته از زمان خود و نه تمهیدی در خور تقدیر از مسئولین و دقیقا به همین دلیل ماندگار نشد , چون قانونا سینما هیچگاه یک متولی مستقل و تعیین کننده نداشته است . امروز اگر کسی قصد ساخت و ساز در سطح شهر را دارد می داند که طرف حسابش شهرداری است یا واضح است تعیین میزان استاندارد مواد غذایی ربطی به وزارت راه ندارد اما در سینما اینطور نیست !
انگار واقعا هیچ مرجعی برای قانونی دانستن یک فیلم و یا اصلا قانونی برای درجه بندی آتار سینمایی وجود ندارد , شاید از جنبه هایی بتوان حرکت اخیر حوزه و شهرداری در نمایش ندادن آنچه فیلم های ضد ارزشی نامیدند را قابل دفاع نامید اما براستی باید پرسید مرز بین سلیقه و قانون کجاست ؟ و اساسا چرا قانون بوجود آمده است ؟ اتفاق هولناک اینجاست که در ساختار پوسیده ی فعلی با تغییر مدیران , ارزش ها نیز عوض می شوند کما اینکه در دوره ی اصلاحات شاهد چرخش صدو چند درجه ی معیار ها بودیم . فلانی کتاب حجاب شهید مطهری را توی دست بد من های فیلمش اینسرت می گرفت و مقابل چشمان وزیر بدن نمایی های خانم بازیگر در جشنواره ی تئاتر ایران زمین تقبیح نمی شد , شکاف بی حد و حصر دوره ی اصلاحات از ارزشهای اصیل انقلاب ناشی از همین مساله بود که هیچ قانونی مبنی بر اصول مجوز دادن و چرایی و چگونگی این امر روشن نشده بود .
پراکنده نگویم , سینمای ما در سه حوزه ی تولید؛توزیع و پخش کاملا بی اکتفاست , سینما گم شده است ؛ از طرفی آقایان از خصوصی سازی میگویند ؛ از جهتی دیگر هیچ کس واقعا نمی داند چه چیزی تضمین کننده ی اکران فیلم هاست ؟ سینماداران مجوز باطل میکنند و نمایندگان صنوف بیانیه ی سیاسی میدهند در حالی که کسی با مافیای پول و جناح بازی و غول های سینما خور مشکلی ندارد , مطمئن باشید اوضاع از این هم پیچیده تر خواهد شد !
باید تکلیفمان را روشن کنیم , تا چه زمانی سینما پسربچه ی قاقا لی لی خور دولت ها خواهد بود ؟ اگر آرمانمان رشد و پویای سینمایی مستقل و ارزشمدار ( به معنای واقعی نه سفارشی ساز دولت ها ) است باید در درجه ی اول شرایط اکران , مرجع اصلی توزیع ( مرجعی که نزد حوزه و شهرداری مقامی بالاتر از سیب زمینی داشته باشد ) مهمتر معیاراصلی برای مجوز دهی روشن باشد . اینها اصلا قبل از این هستند که به مشکلات تولید , پورسانت ها و اعتیاد سینما به فارابی و حمایتها برسیم . وقتی شما ندانید چه چیزی میتوانید بگویید , چگونگی آن زیاد مهم نیست .
لطفا کسی برای من توضیح دهد چگونه ارزش ها تغییر میکنند تا به رنگ ارغوان ناگهان مجوز بگیرد و حتی از صدا و سیما به کرات پخش شود ؟ با کدام معیار فیلم بعد ظهر سگی با آن شروع اروتیک و تمسخر بسیج و بسیجی به راحتی و گستردگی اکران می شود و فیلم گشت ارشاد با این حجمه روبرو ؟ ( در حالی که دومی خط کشی را نشانمان میدهد که در اولی تمسخر شده بود نه نقد ) چگونه شوخی با اشخاص معلوم در اخراجی های 3 مجاز است ولی عطاران باید نام فیلمش را به خاطر برخی برداشتها تغییر می داد ؟ اشتباه نکنید من هیچکدام از نگاهها را رد یا تایید نمی کنم , فعلا حرف اینجاست که بی قانونی و سلیقه محوری غیر قابل قبول است , نباید بگذاریم ارزشها به دست افراد بیافتد و دولت ها هر طور که میخواهند اسلام را تأویل کنند و البته این کاری است که تنها از دست قانونگذاران بر می آید .
اگر نمایندگان محترم به ساختار پوسیده ی فرهنگی کشور که لزوما باید از اساس تعمیر شوند ؛ نگاهی کاربردی بیاندازند بد نیست , بد نیست اگر بپرسند ریشه ی اصلی فساد در کجاست , و چگونه می شود در همین ساختار آثاری اسلام ستیز و فساد پرور رشد میکنند , آیا وظیفه ی قانونگذاران تنها تماشای چند فیلم و تصمیمات مقطعی و مسکن گون است ؟ آن هم پس از طیف عظیمی از تشنجات و درگیری ها , باید شفافیت در مدیریت و قوانین حوزه ی سینما بوجود بیاید ؛ همگی از دغدغه های فرهنگی حضرت آقا و امر برزمین مانده ی انقلاب فرهنگی با خبریم , وقتی آرمان انقلاب اسلامی سینما را یکی از مهم ترین عرصه های اثر گذاری بر جامعه می دانند , هنوز مجوز مال آنهایی است که با فیلمفارسی های مبتذلشان اساس حجاب و حیا را تبر میزنند و اجتماعی سازان به خاطر نقد جامعه مهر سیاسی بودن میخورند , با تغییر دولت ها انگار ارزشها تغییر میکنند و سینما مثل کودکی صغیر کتک خوردن یاد میگیرد .
باید قانون روشنگر و فصل الخطاب باشد , برای همه , حوزه و غیر حوزه , کوچک و بزرگ , سلحشور و جیرانی ندارد باید همه بدانند قانون چه میگوید آنگاه است احساس اطمینان در هنرمند و تماشاگر بوجود می آید . البته نگارنده قصد سیاه نمایی دست آورد های این حوزه را ندارم اما همه میدانیم سینمای امروز ما با همه ی برکاتش در اندازه ی آرمانی که بر دوش دارد نیست , بحث در ساختار است , قانون گذاران باید مقدمه ی این دوره ی عبور را تا استقلال و پویایی کامل سینما فراهم کنند .
تفکری که با انقلاب اسلامی در جهان امروز مطرح شده است تفکر تازه
ای است که باید به ظهور تحولاتی عظیم در صورت این تمدن نیز بینجامد , چرا که "صورت"
در عالم وجود همواره تابع "سیرت" است و وظیفه ی ایجاد این تحول نیز جز
ما – که پرورده ی این تفکر هستیم – بر گرده ی چه کسانی می تواند باشد ؟ 1
.................................................................................
1 : سید مرتضی آوینی . آیینه ی جادو . صفحه ی 18
.................................................................................
بعدا نوشت :
لینک این مطلب در جوان پرس
لینک این مطلب در منتقد دات آی آر
تنها نامت روی من است
آغاز هر صبح
پشت به خویش
... می نشینم
- ای هر دو جهان روبروی 1 تو ایستاده -
و خیره میمانم
در آینه ی بی چهره ای
مانند تر از هر روز
- ای همواره مثل هیچکس -
نگاه میکنم
هنوز پیدا نیست
روی مینای تو
روی زیبای تو
- تنها نامت روی من است -
***
هر روز صبح
روزم آغاز می شود
با جمله ای خطاب به آینه
خطاب به جهان , تبسم , وضو
" ببخشید که پشتم به شماست "
بی دار
سحرگاه امروز
باشد به خیر ان شاءالله
........................................................................
1 : باشد که از مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
سعدی
نوا چین :
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان , با من سحر کن
پیشنهاد :
برای دانلود دکلمه های محمد صالح علا در برنامه ی سمت خدا کلیک کنید
سلام نامه
.
هپش همر هخمر پژور دون کورلئونه ...
نام توست
به زبان رایج در جنوب سواحل اسکاندیناوی
.
ما
روشنفکران بی عینک
و دینداران بی ریش
و هنرمندان بی سیگار
و عاشقان بی معشوق
هیپو تالاموس نوشتن هامان گر گرفت
گفتیم بنویسیم
.
چهار الدنگ همیشه ی خدا بی مجوز
فاش گویه هاشان
تنها میانک پیکسلانی حقیر خریدار دارد
که تویی خواننده
آی راننده
که همچو طوفان ویرانگرانه میرانی و
متخصصان احمق هواشناسی
نسیمت نام نهاده اند !
.
هپش همر هخمر پژور دون کورلئونه ...
نام توست
در دایرت المعارف بومیان سری لانکا
.
فاش
یعنی افاضات زباله گون چند کله خراب
یعنی متن های بی مجوز جوانان انحرافی ملتزم به عشق
یعنی آغاز دوباره ی یک وبلونک عمومی
با یک مشت حرف خصوصی
از تو
آی تو
که همچنان مخصوصی !
.
ما
همان بالایی ها که گفتم
و پایینی ها که خوردم
حالمان خراب است
و قلمهامان به راه
..
فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
..
فلسفه بافی ها که به اتمام رسید
نوبت سلام است
آقایان و خانم ها
این شما
و این دوست جدید , فاش
تقدیم به پیشگاه پلاستیکی عشق
هپش همر هخمر پژور دون کورلئونه
اینجا کسی اسپانیولی بلد نیست ؟
.
.
.
محمد احمدزاده ( بی دار )
همین روزها . ارومیه
باشد به خیر انشاءالله
............................................................
پایین نوشته :
· مزخرفات هر کدام از نویسندگان مربوط به خودشان است , به من چه ؟
· اینجا یک وبلاگ جمعی است , فحش هایتان را جمع ببندبد .
· فاش تحت اختیار من است , آن سه تا بوغلمون دیگر هیچکاره اند !!!
· اگر با خودتان میگویید فلانی عقده ای شده است اشتباه میکنید , فعل این جمله ماضی است !
· از مطالب بعدی سعی میکنم طوری بنویسم حداقل خودم بدانم چه نوشته ام .
· ترانه چین :
چند وقته با همه ی آدما قهرم!
*** پوستر طراحی شده توسط یاسین احمدی برای فاش در ادامه مطلب ***
ادامه مطلب ...
به قبرستان میروم ...
.
یک زن زیبا
یک جیب پر
یک خانه ی بزرگ
زندگی چیزی کم دارد
اگر این باشد .
هه ...
به رسم شهر مردگان ... زندگی !
***
به قبرستان میروم ...
شاید آنجا بشود
کمی هم مثل تو ،
زندگی کرد
ای شهید
.
.
.
همین روزها . مشهد
بی دار
باشد به خیر ان شاءالله
ازم بخواه !
ازم میخوای که کی باشم ؟ وقتی که دلتنگِ تو ام ؟
وقتی که واژه دارم و ،تو قافیه لنگِ "تو" ام
ازم میخوای از چی بگم ؟ وقتی که شعرِ من تویی
وقتی یه عمره بهترین سوژه ی بکرِ من تویی
ازم میخای کجا برم ؟ که گم نشم توو اسم تو
توو نون و سین و یا ومیم ، تو جادویِ طلسم تو
ازم میخوای چطور باشم؟ که به چشای تو بیام
توو خلوتام بیای و من ،توو خلوتای تو بیام
ازم میخوای چند تا باشم، وقتی میخای صدام کنی؟
شکل کدوم ستاره شم ، وقتی میخای نگام کنی؟
ازم میخوای چجوری از ، نگات خجالت بکشم ؟
توو زندون ِ خیره گیات ، چند سال اسارت بکشم ؟
ازم میخوای چیکار کنم واسه غبارِ رو لبات ؟
با جاده های گم شده ،توو سرزمین گونه هات
ازم میخوای تا کی از این ترانه ها دست نکشم ؟
پا از گلیم عشق تو ، کج نکنم ، پس نکشم ؟
ازم بخواه که خواستنت بهونه ی بودنمه
...................................................۱
ازم بخواه هرچی میخای ، من پُرِ دیدار توام
ازم بخواه حتی توو خواب ، من عشق بیدار توام!
.
.
.
هفتم مهر ماه هشتاد و نه
بی دار
باشد به خیر ان شاءالله
....................................................................
پی نوشت :
۱ : هر چی زور زدم نشد ... کسی پیشنهادی نداره؟
حالا دیگه بیش از کامل کردنش , ارزشی که دوستای گلم گذاشتن برام مهم شده ...
به خودم اجازه نمیدم انتخاب کنم
احساسو نمیشه انتخواب کرد ... تراوشات دوستان :
طناز : دلم به عشق تو خوشه تموم زندگیم این
یا "بخواهتو سرنوشت تو یه یادی از من بمونه"
یاسین احمدی : "ازم بخواه که هر چقدر ازم بخوای بازم کمه"
جواد قنبری : " دغدغه ی رسیدنت مثل خوره تو تنمه "
قوی سپید : " ازم بخواه که خواستنت دلیل زنده بودنه
بهونه ی بودن من با تو نفس کشیدنه "
زاغچه : "حتی اگه ازم نخوای نخواستنت ترانمه"