فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده
فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده

ترانه ... خیال کردی که تنهایی ؟

سلام  

این ترانه رو با بغض نوشتم   

پارسال رمضون تو یه جمع هنری 

یه جای مزخرف دولتی

روزی که دیدم همه روزه خواری میکنن و من 

هیچی نمیتونم بگم  

چون اونجا هیچکارم ...

دلم شکست  

خونه که رسیدم  

فکر کردم اگه خدا رو ببینم  

بهم چی میگه ؟  

این ترانه رو با بغض نوشتم

 

یا نخون 

یا با حوصله بخون  

یا حسن مجتبی (سلامش باد )   

...............................................................................................

خیال کردی که تنهایی ؟ 

 

 

من این دلشوره رو دارم  که تا صبح تو بیدارم۱

تو شبها روزه داری کن خودم خورشید افطارم

.

من از روزِ ازل عشقو  ، توو  تقدیر تو  جا کردم

خودم دیدم زمین خوردی خودم واست دعا کردم

.

نمیدونی چه خوشحالم  ، چقد خوبه که آشفتی  !

دلم دیوونه شد وقتی توو  اون حس "ربنا " گفتی

.

منم تنها ترین عاشق ، که معشوقم تویی تنها

منم پرواز لبخندت ، بیا بالا تر از غم ها

...

چه حیفه محو  ابرا  شی ، نگام خورشیده  تو قلبت

توو لنگر گاه ِ  شب  موندن هزار تا ناخدا محوت

...

تو میتونی، چرا ؟ چون من،  منم معنای تو نستن

خیال کردی که تنهایی ؟ که جایِ " ما"  گذاشتی " من " 

.

خیال کردی نمیدونم  چه دردی توو  قدم ها  ته؟

تو هر وقت راهی ام میشی،  بدون که مقصد همراته 

.

بدون دنیا بدون ِ  تو   برای خلقتش کم  بود

من اینجا مسجدی ساختم که قرآنش یه آدم بود 

.

بذار دلخنده ها  باشن واسه قلبای نشکسته

یه اشک از چشمای روزه ات  ،  همین تا تشنه ای  بسّه 

....

چه حیفه محو  ابرا شی  ، نگام خورشیده توو  قلبت

توو لنگر گاه ِ  شب  موندن هزار تا ناخدا محوت  

... 

۱ :‌بخون بی دارم 

 

 

چهارم شهریور هشتاد و نه . ارومیه 

بی دار 

باشد به خیر ان شا‌ءالله

غزل ترانه ... انگار میدونستی !

انگار میدونستی !   

.

منو از پا در میاره آخرش یه روزی دوریت

آخرش هر جوری هس میمیره اون حسِ یه جوریت  

.

گوش تو دیگه بدهکارِ من وحرفای من نیست

میگه پر شده حسابِ قصه ی عشق و صبوریت   

.

یادته روی ِ لبات ،طرحِ یه لبخندو کشیدم

بذا پاکش بکنم از روی خنده های زوریت   

.

چه طوری همسفر بی کسیاتو جا گذاشتی

توو    ویرونه ی شب و  ، رفتی پیِ قصرِ بلوریت  

. 

واسه چی نمیبینی ؟ دنیامو پای تو گذاشتم

بابا بیخیال من ،یه کاری کن با درد کوریت !   

.

بگو چند می ارزه عاشق توی اوج بی کسی هاش ؟

چیزی هم هست که نشه بفهمی با منطق پولیت؟   

.

باورت میشه منم که دارم از تو بد میخونم

کو نگاه تب زده ات ؟ پس چی شد اون عشق تنوریت؟   

.

پاشیدی اشکتو پشت راهم،  انگار میدونستی

منو از پا در میاره آخرش یه روزی دوریت ! 

  .

پنجم آبان هشتاد و نه

بی دار 

باشد به خیر ان شا‌‌ء الله