ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سلام
این ترانه رو با بغض نوشتم
پارسال رمضون تو یه جمع هنری
یه جای مزخرف دولتی
روزی که دیدم همه روزه خواری میکنن و من
هیچی نمیتونم بگم
چون اونجا هیچکارم ...
دلم شکست
خونه که رسیدم
فکر کردم اگه خدا رو ببینم
بهم چی میگه ؟
این ترانه رو با بغض نوشتم
یا نخون
یا با حوصله بخون
یا حسن مجتبی (سلامش باد )
...............................................................................................
خیال کردی که تنهایی ؟
من این دلشوره رو دارم که تا صبح تو بیدارم۱
تو شبها روزه داری کن خودم خورشید افطارم
.
من از روزِ ازل عشقو ، توو تقدیر تو جا کردم
خودم دیدم زمین خوردی خودم واست دعا کردم
.
نمیدونی چه خوشحالم ، چقد خوبه که آشفتی !
دلم دیوونه شد وقتی توو اون حس "ربنا " گفتی
.
منم تنها ترین عاشق ، که معشوقم تویی تنها
منم پرواز لبخندت ، بیا بالا تر از غم ها
...
چه حیفه محو ابرا شی ، نگام خورشیده تو قلبت
توو لنگر گاه ِ شب موندن هزار تا ناخدا محوت
...
تو میتونی، چرا ؟ چون من، منم معنای تو نستن
خیال کردی که تنهایی ؟ که جایِ " ما" گذاشتی " من "
.
خیال کردی نمیدونم چه دردی توو قدم ها ته؟
تو هر وقت راهی ام میشی، بدون که مقصد همراته
.
بدون دنیا بدون ِ تو برای خلقتش کم بود
من اینجا مسجدی ساختم که قرآنش یه آدم بود
.
بذار دلخنده ها باشن واسه قلبای نشکسته
یه اشک از چشمای روزه ات ، همین تا تشنه ای بسّه
....
چه حیفه محو ابرا شی ، نگام خورشیده توو قلبت
توو لنگر گاه ِ شب موندن هزار تا ناخدا محوت
...
۱ :بخون بی دارم
چهارم شهریور هشتاد و نه . ارومیه
بی دار
باشد به خیر ان شاءالله
انگار میدونستی !
.
منو از پا در میاره آخرش یه روزی دوریت
آخرش هر جوری هس میمیره اون حسِ یه جوریت
.
گوش تو دیگه بدهکارِ من وحرفای من نیست
میگه پر شده حسابِ قصه ی عشق و صبوریت
.
یادته روی ِ لبات ،طرحِ یه لبخندو کشیدم
بذا پاکش بکنم از روی خنده های زوریت
.
چه طوری همسفر بی کسیاتو جا گذاشتی
توو ویرونه ی شب و ، رفتی پیِ قصرِ بلوریت
.
واسه چی نمیبینی ؟ دنیامو پای تو گذاشتم
بابا بیخیال من ،یه کاری کن با درد کوریت !
.
بگو چند می ارزه عاشق توی اوج بی کسی هاش ؟
چیزی هم هست که نشه بفهمی با منطق پولیت؟
.
باورت میشه منم که دارم از تو بد میخونم
کو نگاه تب زده ات ؟ پس چی شد اون عشق تنوریت؟
.
پاشیدی اشکتو پشت راهم، انگار میدونستی
منو از پا در میاره آخرش یه روزی دوریت !
.
پنجم آبان هشتاد و نه
بی دار
باشد به خیر ان شاء الله