سلام نامه
.
هپش همر هخمر پژور دون کورلئونه ...
نام توست
به زبان رایج در جنوب سواحل اسکاندیناوی
.
ما
روشنفکران بی عینک
و دینداران بی ریش
و هنرمندان بی سیگار
و عاشقان بی معشوق
هیپو تالاموس نوشتن هامان گر گرفت
گفتیم بنویسیم
.
چهار الدنگ همیشه ی خدا بی مجوز
فاش گویه هاشان
تنها میانک پیکسلانی حقیر خریدار دارد
که تویی خواننده
آی راننده
که همچو طوفان ویرانگرانه میرانی و
متخصصان احمق هواشناسی
نسیمت نام نهاده اند !
.
هپش همر هخمر پژور دون کورلئونه ...
نام توست
در دایرت المعارف بومیان سری لانکا
.
فاش
یعنی افاضات زباله گون چند کله خراب
یعنی متن های بی مجوز جوانان انحرافی ملتزم به عشق
یعنی آغاز دوباره ی یک وبلونک عمومی
با یک مشت حرف خصوصی
از تو
آی تو
که همچنان مخصوصی !
.
ما
همان بالایی ها که گفتم
و پایینی ها که خوردم
حالمان خراب است
و قلمهامان به راه
..
فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
..
فلسفه بافی ها که به اتمام رسید
نوبت سلام است
آقایان و خانم ها
این شما
و این دوست جدید , فاش
تقدیم به پیشگاه پلاستیکی عشق
هپش همر هخمر پژور دون کورلئونه
اینجا کسی اسپانیولی بلد نیست ؟
.
.
.
محمد احمدزاده ( بی دار )
همین روزها . ارومیه
باشد به خیر انشاءالله
............................................................
پایین نوشته :
· مزخرفات هر کدام از نویسندگان مربوط به خودشان است , به من چه ؟
· اینجا یک وبلاگ جمعی است , فحش هایتان را جمع ببندبد .
· فاش تحت اختیار من است , آن سه تا بوغلمون دیگر هیچکاره اند !!!
· اگر با خودتان میگویید فلانی عقده ای شده است اشتباه میکنید , فعل این جمله ماضی است !
· از مطالب بعدی سعی میکنم طوری بنویسم حداقل خودم بدانم چه نوشته ام .
· ترانه چین :
چند وقته با همه ی آدما قهرم!
*** پوستر طراحی شده توسط یاسین احمدی برای فاش در ادامه مطلب ***
ادامه مطلب ...
دعوت میکنم به لذت ملاقات با یک جالب !
.
روزگاری در شهری غریب مانده بودم با یک تئاتر نیمه کاره
و قولی برای اجرا که باید عملی می شد
بازیگر خوب نداشتم
در بحبوحه ی مشکلات شخصی اش آمد ... متن را عوض کرد ...
یک هفته بعد رفتیم روی سن اجرا کردیم !
او تنها کسی بود که مطمئن بودم یک هفته تمرین هم برایش زیاد بود ... و است .
از بچگی با هم بزرگ شدیم
تابستان ها بیکار که می شدیم می رفتیم سراغ مساجد و مراکز فرهنگی و هنری ،
می گفتیم سلام تئاتر نمی خواهید ؟
حالا هم که ظاهرا بزرگ شده ایم ... وقتی توی خانه اش مقابلم می نشیند و
سه تار می زند
تمام تجربه هایم را میبندد به باد واگویه هایش ... به نبض آن بغض های بچه گانه
و شعری که سروده است به نام دوست ... ( دیوانه ی آن شعرم )
در بدترین لحظاتم اولین گزینه تماس با او و شنیدن یا خواندن یک شعر است ...
بد جور میفهمد حال آدم را ...
جسم متلاشی شده ی عمویش را پس از شهادت به خانواده یشان دادند و این شد
که نام مقدسش را گذاشتند روی جواد ، شهید جواد قنبری
کسی که خودش است ... و همیشه مختصات خودش را دارد
دوره ای در یکی از مراکز بازیگری مشغول بود
بعد از مدتی دیدمش گفتم به کجا رسیدی ؟ گفت بد حجاب بودند ... زدم بیرون !
دود سیگارش را دوست دارم با این که بد جور سردردم می کند ... مثل همه ی عادات مزخرفش !
چند روز پیش شنیدم وبلاگ زده است
دعوت می کنم ... با من به لذت ملاقات با یک "جالب" بیایید ؛
برای مطالعه شعر " دوست " و بازدید وبلاگ کلیک کنید
مفروض برای لای جرز دیوار یک جالب
لطفا به سفارش حقیر لینک کنید
.
..................................................................
بی ربط نوشته :
تو را به خدا
این همه سکوت کافی نیست ؟
میخواهم بشنوم صدای شکستنشان را
تو رابه خدا
می خواهم !
بی دار
باشد به خیر انشاءالله
چه روز مسخره ای به دنیا آمدم ...
.
پیاده میروم
فیلم جدیدی ندارند سینماها
کمی فکرم مشغول است
به شعر زیبایی که چند روز پیش خواندم ۱
و دیگر
همین ... همه چیز مثل همیشه !
و البته
یک چیز مثل همیشه تر از همیشه
پیامک آمد
تولدت مبارک
...
خودمانیم
چه روز مسخره ای به دنیا آمدم ...
.
...................................
۱ : و به شدت سفارش میکنم شما هم بخوانید :
تازگی ها ... از وبلاگ تنهایی یک قو
سی ام شهریور
بی دار
باشد به خیر ان شاءالله
سلام
توی ادامه مطلب یه داستان نوشتم
که کاملا عینی برای خودم اتفاق افتاد ، توی حاشیه ی زندگیم
اما به دلایلی برام مهم شد و هست
فقط یه خواهش دارم
اگه حوصله ات کشید و مطالعه کردی نظر بده
اگه مطالعه کردی ...
ممنون
ادامه مطلب ...سلام
اکنون که جو گیر شده ام و
دست چسبانده ام روی اینتر
این اولین نوشته ی ماست
چهار نصف شب
بی دار